نقش مهدی صفری در دسته گل رژیم حقوقی خزر
تاریخ این سرزمین پر از خیانتِ خائنان است و این یکی از موانع اصلی پیشرفت ماست. در روزهای جاری درباره رژیم حقوقی دریای خزر زیاد خواندیم و شنیدیم. آنچه پیداست از کمکاری و خیانتی دیگر در تاریخ سرزمین ما حکایت دارد ولی آنها که زمانی مسئول بودهاند پاسخگو نیستند و ارگانهای نظارتی هم یا علاقهای به پیگیری ندارند و یا شریک در این خیانتاند.
در مطلبی که در زیر آمده، اشارههایی به یکی از حساسترین برهههای تاریخ دریای خزر برای جاا دارد که در آن مهدی صفری، سفیر پیشین ایران در مسکو به عنوان نماینده کشور در پرونده تعیین رژیم حقوقی دریای خزر و گرفتن حق ایران پس از فروپاشی شوروی برگزیده شده بود که خیانتی نو را در تاریخ ما رقم زد که من حدودا بیست سال پس از آن رویداد، چیزی در باره آن میشنوم.
مهدی صفری دیپلمات پیشین ایرانی و سفیر ایران در کشورهای چین (۸۹-۹۳)، اتریش (۷۱-۷۴) و روسیه (۸۰-۷۴) بود. وی همچنین معاونت اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه ایران را بر عهده داشتهاست. صفری در زمان سعید جلیلی نیز از مذاکرهکنندگان هستهای ایران بود.
قطعا این همه ماجرا نیست و افرادی که ماجراهای سیاسی را از رسانهها دنبال میکنند اطلاعات زیادی برای تحلیل ندارند ولی مسلما مسئولان کشور دقیقا میدانند که چه کسانی و در چه سِمتهایی وظایف خود را به درستی انجام ندادهاند.
پیگیری نکردن خیانتهای مسئولان در زمانهای پیشین و دادن سمتهای رنگووارنگ به آنان طول سالها به آنان چهرهای حقبهجانب داده و ندادن اطلاعات شفاف به مردم و علاقهمندان به سیاست موجب میشود که حتی از این افراد به نیکی نیز یاد شود و در پایان مسئولیتهای دائمی یا پایان عمرشان مورد تقدیر نیز قرار گیرند.
پینوشت:
حتما در نقد یک مقام مسئول باید همه زوایا را درنظر گرفت و چه بسا افراد خدمتهای ارزشمندی داشته باشند و مرارتها کشیده باشند. حق آن است که موضوع مورد رسدگی قرار گرفته و به آگاهی عموم برسد. و هر خدمت و خیانتی در جای خود مورد پاداش یا جزا قرار گیرد. آیندگان ما را به سختی مورد قضاوت قرار خواهند داد.
خوشبختانه امروز بر سر سهم ایران از دریای خزر پیمانی امضا نشد چون هر کشوری تنها در شرایطی می تواند حق خود را طلب کند که نظام حاکم بر آن در موضع قدرت باشد نه همچون شرایط کنونی، در مخصمه و ورطه امتیازدهی.
حاکمان ایران اگر اندکی دانش و بینش داشتند باید از همان روزی که بر دیوار آهنین شوروی ترک افتاد، به فکر تضمین حق ایران از دریای خزر میافتادند اما به آنچه فکر نکردند دریای خزر بود و دولتهای نوظهور حاشیه این دریا هم هرچه خواستند کردند. سکو و دکل زدند و نفت استخراج کردند و درحالی که ایران صید خاویار را کنترل میکرد، آنها بیرویه صید میکردند. چون ساحلشان با این خزر هم برخلاف ایران، برهوتی غیرقابل استفاده است، این دریاچه را به چال فاضلاب و آشغالدانی تبدیل کردند. اگر به ساحل باکو رفته باشید، میدانید چه میگویم.
تا اینکه روزی ایران چشم باز کرد و دید چیزی نمانده در دو قدمی بندرانزلی هم سکوی نفتی بزنند. تازه در زمان خاتمی بود که به صرافت تعیین رژیم حقوقی دریای خزر افتادند. اول سراغ توافقهای دوران شوروی رفتند و گفتند سهم ما پنجاه درصد است. طبیعی است که در پاسخ، جز پوزخند دریافت نکردند. بعد به یک پنجم کوتاه آمدند و مهدی صفری، سفیر ایران در مسکو، مسئول پرونده تعیین رژیم حقوقی و گرفتن حق بیست درصدی ایران شد.
سرانجام نشستی میان سران کشورهای ساحلی (اگر اشتباه نکنم در عشق آباد) برگزار شد و آقای خاتمی رفت تا بیست درصد ایران را بگیرد اما نشست را نیمه کاره رها کرد و برگشت. گفتند حالش بد شده و به دلیل بیماری نشست را ترک کرده.
همان زمان مقامی دولتی برایم تعریف کرد که ماجرا از این قرار بوده که در نشست سران، وقتی آقای خاتمی میگوید ما بیست درصد میخواهیم، نقشه دریای خزر را جلویش میگذارند و می گویند: بفرما. چطور تقسیم کنیم که بیست درصد به شما برسد. آقای خاتمی هم نگاهی به آقای صفری میاندازد که شما که مسئول پروندهای بگو چه کنیم. آقای صفری می.گوید عمیقترین نقطه را در دریای خزر مشخص میکنیم و یک خط می کشیم به آستارا و یک خط به گمیشان (در مرز ترکمنستان) هرچی سمت ایران افتاد، مال ما. خط کش میگذارند و خط میکشند و حساب میکنند میبینند شد سیزده درصد.
آقای خاتمی که میبیند صفری گند زده، میگوید نه اصلا کف دریا را ولش کن. سطح دریا را به پنج قسمت مساوی تقسیم کنیم. میپرسند چطور تقسیم کنیم؟ باز هم آقای خاتمی نگاهی به مهدی صفری میاندازد. آقای صفری می گوید. یک نقطه می گذاریم وسط دریا و یک خط رسم میکنیم به آستارا و یک خط به گمیشان. هر چی این ور ماند مال ما. خط کش میگذارند و خط می کشند و حساب میکنند می بینند درآمد یازده درصد. آقای خاتمی بنده خدا هم چاره را جز این نمیبیند که بگوید آی کمرم و دیسک کمر را بهانه کند و سرافکنده برگردد تهران.
همان مقام دولتی که این ماجرا را برایم تعریف می کرد میگفت این جناب سفیرکبیر مهدی صفری به مهدی چاخان معروف است و معلوم شد که سالها بودجه و دفتر و دستک گرفته برای تعیین رژیم حقوقی دریای خزر اما حتی یک خط کش روی نقشه نگذاشته است.
از آن زمان تاکنون هجده نوزده سالی میگذرد و در تمام این سالها تعیین رژیم حقوقی دریای خزر اگر برای ملت ایران آب نشده، حتما برای خیلیها نان شده و چقدر فک و فامیل و دوست و آشنای حضرات که در این سال.ها یکراست از ته آغل و سر جالیز به وزارت خارجه آورده و به عنوان کارشناس تعیین رژیم حقوقی دریای خزر استخدام شده و پول گرفتهاند.
پس از فروپاشی شوروی، کشورهای ساحل دریای خزر محتاج نان شب بودند و مردمشان تلویزیون و مبلمان خانهشان را میآوردند لب مرز ایران با سیب زمینی عوض می کردند، در حالی که ایران غرق پول بود و در عصر سازندگی به سر میبرد و داشت سرمایه های کلان روی سد و بزرگراه و نیروگاه میگذاشت.
بالاتر گفتم دانش و بینش، اما اصلا دانش و بینش هم نمیخواهد. اگر دم و دستگاه سیاست خارجی ایران در دست یک بچه گربه هم بود، عقلش میرسید که همان وقت مرز خودش را در دریای خزر تعیین و بویه گذاری کند و دوتا سکوی نفتی هم ببرد بکارد روی خط مرزی و خیال خودش را برای همیشه راحت کند. نه تحریمها آن زمان میتوانستند مانع تهیه سکوی نفتی شوند و نه این همسایگان نوظهور توانش را داشتند که جلوی ایران بایستند.
حضرات در تمام این سالها هیچ کاری نکردند و نشستند و نگاه کردند که جمهوری آذربایجان و بقیه چطور برای خودشان نفت از دریای خزر استخراج کردند و به کجا رسیدند. حالا هم در شرایطی سراغ سهمخواهی از دریای خزر رفتهاند که خدا میداند پشت پرده چه امتیازهایی دارند میدهند. چه بسا روزی که پرده برافتد، قراردادهای ترکمانچای که پنهانی بسته شده رو شود و معلوم گردد امتیازاتی به روسها دادهاند که حتی محمدعلی شاه و حزب توده و پیشهوری هم نمیداد.