رویای جهانگردی-۱
نمیدانم نخستین بار کجا و چهگونه شیفته سفر کردن شدم. کارتن سفر به دور دنیا در ۸۰ روز را خیلی محو هنوز به خاطر دارم. اما یادم هست نخستین باری که به این موضوع فکر کردم نزدیک به ۱۳ سال پیش بود؛ زمانیکه در آموزشگاهی مدرس مکالمه انگلیسی بود و در اجرای بخشی از توصیههای کتاب، از رویای بچهها پرسیدم. یکی گفت: بیامدبلیو، یکی ثروت زیاد و … . بچهها از من خواستند که رویای خودم را هم بگویم. من گفتم سفر به همه جهان. علی آقا، از شاگردانم که پست دولتی هم داشت و آن زمان مرد میانسالی در میان ما بود و از همه ما بزرگتر، به آن کسی که عشقش بیامدبلیو بود گفت که به آرزویت میرسی و به من رو کرد و گفت: نه، نمیشود، شدنی نیست. آن زمان خیلی حالم گرفته شد که چرا نباید بتوانم به آرزویم برسم. امروز، که خیلی از فراز و نشیبهای جوانی را پشتسر گذاشتهام، ازدواج کردم و یک فرزند دارم، میبینم که شدنی است سفر به همه دنیا، البته اگر بخواهم. تاکون به ۶ کشور سفر کردهام و بیش از آن رویای سفر در ذهن پرورداندهام.
بسیاری از مردم به سفر کردن علاقهمندند اما سفر نمیکنند. بعضیها پول را بهانه میکنند، بعضیها وقت را. آنها که سفر خارجی نمیکنند به بهانه پول یا وقت، سفر داخلی هم نمیکنند. من معتقدم بیش از پول و وقت، مشکل ما این است که نمیدانیم چگونه سفر کنیم. بیشتر اوقات وقتی قصد سفر میکنیم دنبال کسی از بستگان و آشنایان در کشورها و شهرهای مختلف میگردیم که بساطمان را آنجا پهن کنیم. درحالیکه این رسم سفر کردن نیست و باز هم به این مساله برمیگردد که سفر کردن بلد نیستیم. بعضیها هم بچه را بهانه میکنند. خب، کسی که بچه دارد نباید سفر کند؟ چرا؟ چون مشکلات زیاد است؟ یا هزینه بالاست؟ بالاخره همه اینها راه حل دارد.